آیه 8 سوره شوری
<<7 | آیه 8 سوره شوری | 9>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر خدا میخواست (و در ازل صلاح نظام عالم میدانست) تمام خلایق را (به قهر) یک فرقه (مؤمن) قرار میداد و لیکن (برای امتحان چنین نخواسته تا) هر که را بخواهد به رحمت خود داخل کند و ستمکاران را هیچ یار و ناصری نباشد.
اگر خدا می خواست آنان را [از روی جبر بر محور هدایت] امت واحدی قرار می داد، ولی [هدایت اجباری فاقد ارزش است] هر که را بخواهد [در صورتی که ستمکار به آیات خدا نباشد] در رحمت خود در آورد؛ و ستمکاران را هیچ دوست و یاوری [که از عذاب نجاتشان دهد] نیست.
و اگر خدا مىخواست، قطعاً آنان را امتى يگانه مىگردانيد، ليكن هر كه را بخواهد، به رحمت خويش درمىآورد و ستمگران نه يارى دارند و نه ياورى.
اگر خدا مىخواست همه را يك امت كرده بود. ولى او هر كه را كه بخواهد به رحمت خويش درآورد، و ستمكاران را هيچ دوست و ياورى نيست.
و اگر خدا میخواست همه آنها را امّت واحدی قرار میداد (و به زور هدایت میکرد، ولی هدایت اجباری سودی ندارد)؛ امّا خداوند هر کس را بخواهد در رحمتش وارد میکند، و برای ظالمان ولیّ و یاوری نیست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«وَلِیٍّ»: دوست. سرپرست. «نَصِیرٍ»: یاور. مددکار. «الظَّالِمُونَ»: کافران.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»
و اگر خدا مىخواست مردم را امّت يگانه قرار مىداد (ولى سنّت خدا بر دادن اختيار به مردم است) و هر كس را كه بخواهد در رحمت خود وارد مىكند و براى ستمگران هيچ سرپرست و ياورى (در آن روز) نيست.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 377
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «9»
آيا به جاى خداوند سرپرستان ديگرى گرفتهاند، با آنكه تنها خدا سرپرست (واقعى) است و اوست كه مردگان را زنده مىكند و اوست كه بر هر كارى تواناست.
نکته ها
خداوند حكيم است و همه كارهايش حكيمانه است، اگر چه فكر انسان به حكمت كارهاى او نرسد. بنابراين در مواردى كه قرآن مىفرمايد: هر كه را خدا بخواهد عزيز يا ذليل مىكند، معنايش اين است: كسانى كه از طريق ايمان و عمل صالح، لياقت دريافت عزّت و هدايت را پيدا كنند خداوند آنها را در مسير رحمت و هدايت خود قرار مىدهد، امّا كسانى كه با كفر و نفاق و لجاجت زمينه سعادت را در خود كور كنند خداوند براى آنان كارى نمىكند.
اگر شما وارد منزل شديد و ديديد دزد در خانه است، فوراً در را به روى او قفل مىكنيد تا پليس را خبر كنيد. در اين صحنه گرچه شما در را به روى او بستهايد، ولى سارق خودش اسباب بسته شدن در را فراهم كرده است. خداوند نيز دلهايى را مهر مىزند، گروهى را گمراه يا ذليل مىكند، ولى اين قهر الهى به خاطر سوء عقيده و عمل خود آنها است.
كلمه «ولى» مفرد و كلمه «أَوْلِياءَ» جمع آمده است، زيرا خداپرستان تنها ولايت خدا را مىپذيرند ولى كسانى كه از خدا جدا شوند هر لحظه يك سرپرست دارند.
پیام ها
1- سنّت خداوند بر اين است كه انسانها را آزاد بگذارد تا راه خود را انتخاب نمايند وگرنه مىتوانست همه را اجباراً در راه حقّ قرار دهد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ»
2- منحرفين از راه حقّ، در حقيقت به خود ظلم مىكنند. «وَ الظَّالِمُونَ»
3- ظالم از هر نوع كمكى در قيامت محروم است. «ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ» نه كمك از مقام برتر «مِنْ وَلِيٍّ» و نه كمك از زير دست و دوستان. «وَ لا نَصِيرٍ»
جلد 8 - صفحه 378
4- نظرات و افكار انحرافى را پاسخ دهيد. أَمِ اتَّخَذُوا- فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُ ...
5- پذيرش غير خدا، قابل سرزنش و توبيخ است. «أَمِ اتَّخَذُوا»
6- ادّعا بايد همراه با دليل باشد. «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
7- هرگونه ولايت و سرپرستى كه در راستاى ولايت الهى نباشد، نامشروع و باطل است. «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ»
8- ولايت خداوند مطلق، گسترده و ابدى است. «هُوَ الْوَلِيُّ»
9- ولايت، حقّ كسى است كه قدرت داشته باشد. هُوَ الْوَلِيُ ... وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ: و اگر خواستى خدا بر سبيل قهر و جبر خلقان را در اسلام در آورد، لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً: هر آينه قراردادى و گردانيدى امتى يكتا بر جاده هدايت و صراط مستقيم، وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ: و لكن داخل فرمايد هر كه را مىخواهد، فِي رَحْمَتِهِ: در بهشت خود به سبب قبولى ايمان و طاعت. مراد آنكه مشيت و حكمت سبحانى اقتضا نموده كه همه مردمان را مكلف گرداند و مبناى بر اختيار باشد نه اخبار، تا هر كس به حسن اختيار مطيع و منقاد شد مستحق بهشت، و هر كه بسوء اختيار كافر و جاحد شد سزاوار جهنم گردد، پس بناى ثواب و عقاب بر تكليف است در زمان اختيار. وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ: و ستمكاران يعنى اهل كفر و ضلال نيست مر ايشان را، مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ: هيچ دوستى كه متولى كار ايشان گردد و نه يارى كه عذاب را از ايشان باز دارد.
جلد 11 - صفحه 400
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
ترجمه
و آنانكه گرفتند غير از او دوستان و ياورانى خدا نگهبان است بر آنها و نيستى تو بر آنها گماشته
و اينچنين وحى كرديم بتو قرآنى عربى تا بيم دهى اهل مكّه و هر كه را در اطراف آن است و بيم دهى از روز اجتماع تمام خلق نيست شكى در آن دستهاى در بهشت و دستهاى در دوزخند
و اگر خواسته بود خدا هر آينه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهى واحد و ليكن داخل ميكند هر كه را ميخواهد در رحمتش و ستمكاران نيست براى آنها دوستى و نه يارى كنندهاى
بلى گرفتند غير از او دوستانى و خداوند او است دوست و او زنده ميكند مردگانرا و او بر همه چيز توانا است
و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است آن حكمفرماى شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم كارم را و بسويش بازگشت مينمايم.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و
جلد 4 صفحه 570
طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبى تهديد فرموده كفّار مكّه را كه جز خداوند معبودهاى باطلى را براى خودشان يار و ياور و مددكار و خداوندگار قرار دادند و آنها را ستايش و پرستش ميكنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پيغمبر خود فرموده كه خداى بر حق مراقب اعمال و افعال آنان است و مجازات ميفرمايد آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عمليّات آنها نيستى و نبايد از طرف آنها بامرى قيام نمائى و چنانچه خداوند وحى فرمود بتو و انبياء گذشته معارف حقّه را كه در آيات سابقه ذكر شد وحى فرموده است بتو قرآن را بزبان عربى فصيح كه اكمل و اشرف زبانها است براى آنكه بترسانى اهل مكّه را كه امّ القرى خوانده شده براى آنكه زمين از زير آن منبسط گشته و كسانيرا كه در اطراف آن يعنى ساير بلاد زمين سكونت دارند و بايد بجانب كعبه نماز بخوانند چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و هذا كتاب انزلناه مبارك مفصّلا بيان شد از عذاب الهى و از روز قيامت كه روز حشر و جمع نمودن خلق اوّلين و آخرين است در صحراى محشر و شك و شبههاى در آن نبايد باشد كه واقع خواهد شد و بيايد بخواست خدا و مردم در آنروز دو دسته شوند يك دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدى گردند و يك دسته در آتش سوزان جهنّم جاى گيرند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با آنكه مشت او بسته بود و فرمود اى مردم در دست من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاى اهل بهشت است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اى مردم آيا ميدانيد در كف من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود نامهاى اهل آتش است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت بعد فرمود خدا بعدل حكم كرد خدا بعدل حكم كرد فرقهاى در بهشت و فرقهاى در آتشند و خداوند ميفرمايد كه اگر ميخواست خدا مردم تمامى متديّن بدين حق باشند اگر چه بغير اختيار باشد قرار ميداد آنها را اهل يك دين حق كه اسلام است قهرا و بلا اختيار مانند ملائكه ولى خدا ميخواهد مردم بتأمّل و تفكّر در آيات و باختيار خودشان داخل در دين اسلام شوند و باستحقاق بنعيم جنان
جلد 4 صفحه 571
برسند تا لذّت آنها اكمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محلّ قابل برسد و كسانيكه ظلم نمودند بر خودشان بشرك و كفر و اعراض از ذكر خدا و پيغمبر و امام بحق و آزار نمودند ايشان را بانكار و تكذيب نيست براى آنها در قيامت دوست و ياورى كه بتواند با آنها كمكى نمايد و از آنان دفع عذابى كند بلى آنها بجز خدا ياران و ياورانى اتّخاذ نمودند براى خودشان باميد آنكه شفاعت نمايند و كمك كنند در حوائج آنها غافل از آنكه ولى و والى و مولى و خداوندگار و نگهبان و نگهدار بندگان خداى بحقّ است نه بت و معبودهاى باطل ديگر و او است كه زنده ميكند مردگانرا در روز موعود و بر هر امرى از اماته و احياء و نگهبانى و نگهدارى و يارى و ياورى بندگان قدرت دارد و در محلّ خود اعمال ميفرمايد و آنچه را اختلاف نمايند مردم در آن از دين و مذهب و معارف و احكام حكم آن در دنيا به بيان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محقّ و مبطل با خدا است بگو اى پيغمبر اين خداى حاكم بحقّى كه شما داريد پروردگار من است من در تمام امور بخداى خود توكّل و اعتماد مينمايم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل ميجويم شما هم بايد مانند من باشيد و تبعيّت از رويّه من نمائيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُم أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِن يُدخِلُ مَن يَشاءُ فِي رَحمَتِهِ وَ الظّالِمُونَ ما لَهُم مِن وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»
و اگر مشيت الهي تعلق گرفته بود هر آينه قرار ميداد تمام افراد بشر را بر يك طريقه واحده که طريقه حقه باشد و لكن داخل ميفرمايد هر که را که بخواهد در رحمت خود و ظالمين نيست از براي آنها دوستي و ناصري.
جلد 15 - صفحه 458
وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُم أُمَّةً واحِدَةً بطور الجاء و اضطراريا اسباب معصيت را از آنها گرفته بود از قوّه شهوت و غضب و وهم يا راه را بر آنها بسته بود قدرت نداشتند لكن كمالي از براي آنها نبود چنانچه در حيوانات چنين فرموده و لذا تكليف بر آنها قرار نداده و همچنين در ملائكه که اينکه قواي شهويه و غضبيّه و وهميه را ندارند لذا بمقتضاي حكمت انسان را فاعل مختار قرارداد هم جنبه ملكي به او عنايت فرمود که قوه عقل باشد و هم جنبه حيواني که داراي قواي شهويه و غضبيه و وهميه باشد و تكليف بر آنها معين فرمود و راه حق و باطل را بآنها نشان داد هم بتوسط عقل که رسول باطني باشد که محسنات عقليه و مقبحات آن را درك كنند و هم انبياء فرستاد که راه سعادت و شقاوت را بآنها نشان دهند و سلب اختيار از آنها نفرمود تا خوب و بد، مؤمن و كافر، مطيع و عاصي سعيد و شقي از هم امتياز پيدا كنند.
وَ لكِن يُدخِلُ مَن يَشاءُ فِي رَحمَتِهِ كساني که باختيار طريقه حقه را گرفتند و راه سعادت را پيمودند و در تحت اطاعت و فرمان الهي داخل شدند آنها را مشمول رحمت خود فرموده و سعادت دنيا و آخرت را، نصيب آنها قرار داده و بهشت را خصيصه آنها نموده.
وَ الظّالِمُونَ و كساني که بخود ظلم كردند نه اعتناء بمحسنات عقليه كردند که گفتند النّاس يستسهلون الذم في قضاء الوتر و نه به فرامين الهي و دستورات انبياء توجه كردند و خود را تابع قواي شهويه و غضبيه و وهميه نمودند.
ما لَهُم مِن وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ دوستي ندارند که آنها را پناه دهد و ناصري ندارند که بآنها كمك دهد.
459
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- از آنجا که آیه قبل بیانگر تقسیم مردم به دو گروه بود، در این آیه میافزاید: «و اگر خدا میخواست همه آنها را امت واحدی قرار میداد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
و به حکم اجبار هدایت میکرد اما ایمان اجباری چه ارزشی دارد؟ و چگونه میتواند معیار کمال انسانی گردد؟ تکامل واقعی آن است که انسان با اراده خویش، و در نهایت اختیار و آزادی طی کند.
این بزرگترین امتیازی است که خداوند به او داده، و راه تکامل را به صورت نامحدود به روی او گشوده است، این سنت غیر قابل تغییر الهی است.
سپس به مسأله مهم دیگری در این رابطه میپردازد و توصیف گروهی را که اهل بهشت و سعادتند در برابر گروهی که به دوزخ فرستاده میشوند با این عبارت بیان میکند: «ولی خداوند هر که را بخواهد در رحمت خود وارد میکند، و برای ظالمان ولی و یاوری نیست» (وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم